زنان در ایران پنج نسل است که برای حقوق بیشتر مبارزه کرده اند. جنبش آنها عمیقاً در جامعه ریشه دارد - همچنین به این دلیل که بسیاری از این زنان همیشه برای حقوق همه مبارزه کرده اند. شبنم فون هاین روزنامه نگار جنبش زنان در ایران را تشریح می کند.
مرگ دلخراش سحر خدایاری نیز در پایان محرومیت نقش داشت. این بازیکن 29 ساله سعی کرد در بهار 2019 با لباس مبدل به ورزشگاه وارد شود. او خیلی دوست داشت باشگاه فوتبال تهران خود را زنده ببیند. اما سحر خدایاری به اتهام «خلاف اخلاق» و «توهین به مسئولان» بازداشت شد. او در انتظار صدور کیفرخواست آزاد شد. با این حال، هنگامی که او فهمید که محکومیت می تواند تا شش ماه حبس داشته باشد، خود را در بیرون دادگاه به آتش کشید. سحر خدایاری بر اثر سوختگی جان باخت. مرگ او جامعه ایران را شوکه کرد - به ویژه بسیاری از زنان، از جمله آنهایی که استفاده کمی از فوتبال دارند.
جنبش زنان سنت دیرینه ای دارد
تاریخچه جنبش زنان در ایران به گذشته های دور برمی گردد. مبارزه طولانی زنان ایرانی برای حقوق برابر با جنبش موسوم به تنباکو آغاز شد: در سال 1891، پادشاه وقت ناصرالدین شاه، در تنگنای دائمی مالی خود، انحصار تولید و تجارت تنباکو را در سراسر ایالت ایران به دست گرفت. به یک نظامی انگلیسی . اعتراضاتی شد و آیت الله میرزای شیرازی فتوای تنباکو را در ممنوعیت استعمال تنباکو صادر کرد.
نه تنها مردان، بلکه زنان نیز لوله های آب خود را کنار گذاشته بودند. حتی همسران ناصرالدین شاه نیز به این اعتراض پیوستند: زنان رقیب در حرمسرای او متحد شدند و از تهیه قلیان همیشگی شاه خودداری کردند. در نهایت پادشاه تصمیم خود را تغییر داد.
نهضت تنباکو نطفه انقلاب مشروطیت را در ایران از سال 1905 تشکیل داد. هدف آن محدود کردن قدرت سلطنت و معرفی نظام پارلمانی به عنوان مکمل بود. بسیاری از زنان به این انقلاب پیوستند - و گاهی بهای تعهد خود را با جان خود پرداختند. مانند 20 زنی که در تظاهرات در غرب ایران با لباس مردانه شرکت کردند. انحلال پاورقی[1] پس از سرکوب وحشیانه اعتراضات، اجساد آنها در میان کشته شدگان پیدا شد.
با این حال، هنگامی که شاه مظفرالدین شاه در اوت 1906 فرمانی مبنی بر ایجاد پارلمان صادر کرد، زنان همچنان از حق رای محروم بودند: شکستی تلخ. مردان فرهیخته و تحصیلکرده ای که خواهان زندگی بهتر برای دختران خود بودند، این موضوع را چنین دیدند. یکی از آنها روحانی امروزی هادی دولت آبادی بود. دخترش صدیقه دولت آبادی متولد 1882 یکی از مهمترین زنان فعال تاریخ ایران شد. او بهعنوان سردبیر و نویسنده اولین مجله زنان ایران، برای حقوق زنان، بهویژه برای دسترسی به آموزش، مبارزه کرد.
آموزش به عنوان کلید آینده
صدیقه دولت آبادی و دیگر فعالان زن می دانستند که آموزش راه موفقیت خودشان است. پس از انقلاب مشروطه، زنان ثروتمند بودجه مدارس دخترانه را تأمین کردند و باشگاه های زنان را در سراسر کشور تأسیس کردند. جنبش زنان با آنها ریشه های محکمی در جامعه ایران پیدا کرد.
با کودتای افسر قزاق رضاخان علیه قاجارها در سال 1925، دوران جدیدی برای جنبش زنان در ایران آغاز شد. رضاخان که در آن زمان رضاشاه پهلوی نامیده می شد، به عنوان اولین پادشاه سلسله پهلوی جدید، سعی کرد از الگوی سیاسی خود مصطفی کمال آتاتورک در ترکیه پیروی کند و ایران را با تصمیمات رادیکال و دست آهنین مدرنیزه کند. رضاشاه پوشش سنتی ایرانیان را لغو کرد. زنان را از حجاب منع کرد. از سال 1936، 17 دی در خاندان پهلوی به عنوان "روز آزادی زن" جشن گرفته می شد.
رضاشاه همچنین یک «انجمن زنان» در سراسر کشور تأسیس کرد. دو دختر او، شمس و اشرف، نقش مهمی در جنبش زنان ایران در چند دهه بعد داشتند. آنها با فعالان زن کلیدی مانند صدیقه دولت آبادی متحد شدند. اما در سایه سیاست رسمی زنان، یک جنبش زنان از نظر چپ سیاسی نیز رشد کرد که زنان مذهبی را نیز با شعار «عدالت برای همه زنان» بسیج کرد.
در سال 1941، به اصرار نیروهای بریتانیایی و شوروی اشغالگر ایران، رضا شاه مجبور به کناره گیری شد. پسرش محمدرضا پهلوی توسط قدرتهای اشغالگر بر تخت سلطنت نشست. در فوریه 1963 او حق رای فعال و منفعل زنان را صادر کرد. این یکی از نکات اصلاحی «انقلاب سفید» بود که توسط محمدرضا دیکته شده بود: پادشاه تلاش کرد تا حمایت مردمی را برای آن جلب کند و در عین حال هرگونه مخالفی را از بین ببرد. در سال 1967 "قانون حمایت از خانواده" مترقی - دستاورد 60 سال جنبش زنان - معرفی شد.
در زمان انقلاب اسلامی در سال 1979، نسل دوم فعالان زن توانستند تغییرات متعدد دیگری را در قانون اعمال کنند. این نسل دوم مثلاً شامل مهرانگیز دولتشاهی بود. او به طبقه بالا تعلق داشت و در اواخر دهه 1930 در برلین و هایدلبرگ تحصیل کرده و دکترای خود را دریافت کرده بود. از سال 1976 تا 1979 او اولین سفیر زن ایران در دانمارک بود. پیش از این، به عنوان یک نماینده مجلس، او با دیگران، به عنوان مثال، برای قانون خانواده مدرن که در بالا ذکر شد، مبارزه کرده بود. قانون خاری در چشم روحانیت بود، زیرا زن و مرد را در موقعیتی برابر قرار می داد و به دولت اجازه می داد در امور خانواده دخالت کند و از حقوق زنان دفاع کند.
در همان زمان، زنان پس از سال 1941 دوباره حجاب می پوشیدند - به ویژه از خانواده های محافظه کار، سنتی، مذهبی و عموماً از طبقات فقیرتر. این به بسیاری از زنان اجازه داد تا دوباره خانه را ترک کنند. با این حال، برای بسیاری، مدرنیزاسیون تأثیر نسبتاً دلهرهآور و بیگانهکنندهای داشت. رژیم شاه موفق نشد خانوادههای محافظهکار سنتی را در مسیر نوسازی خود همراهی کند. به عنوان مثال، بسیاری از دانشگاهها را محل گناه میدانستند، زیرا در آنجا زنان با لباسهای نامناسب بسیار به جنس مرد نزدیک میشدند. نوسازی تجویز شده مخصوصاً برای بخشی از جامعه که زیر خط فقر زندگی میکردند دشوار بود - و این امر برای حدود 40 درصد از جمعیت تحت رژیم مدرن، سکولار و استبدادی شاه اعمال میشد. از سال 1978 تظاهرات توده ای مکرر علیه شاه صورت گرفت. انقلاب اسلامی آغاز شد، در ژانویه 1979 محمدرضا به تبعید گریخت و جمهوری اسلامی تأسیس شد.
پس از سال 1979 دستاوردها دوباره از دست رفت
شیرین عبادی، فعال حقوق زنان ایرانی و برنده جایزه صلح نوبل، می گوید: «از زمان انقلاب اسلامی در ایران، نیمی از جامعه، یعنی زنان، به طور سیستماتیک توسط نیمی دیگر تحت ستم قرار گرفته اند. برای حل پاورقی[2] "حجاب اجباری یا ممنوعیت ورزشگاه فقط نوک کوه یخ است." شیرین عبادی تا سال 1358 به عنوان قاضی مشغول به کار بود. پس از انقلاب اسلامی پست خود را از دست داد.
برای یک دولت اسلامی که از سال 1979 ایران بوده است، شریعت اسلامی یک عنصر اصلی است. رهبر انقلاب آیت الله خمینی قانون مدرن حمایت از خانواده در سال 1967 را لغو کرد. در عوض، شریعت دوباره معرفی شد - قانون اسلامی که از قرآن، سنت ها و تفسیر الهیات به عنوان منابع استفاده می کند.
شرع در ایران زنان را از انجام مشاغل مختلف مانند قضاوت منع می کند. ازدواج و قانون خانواده به مردان امتیاز می دهد: همه تصمیمات مهم باید توسط مردان گرفته شود. تصمیم با پدر است که آیا دخترش اجازه تحصیل، کار یا ازدواج دارد. بعد از ازدواج، شوهر تصمیم می گیرد.
زنان ایرانی که از انقلاب 1979 به امید زندگی بهتر حمایت کردند، پس از پیروزی انقلاب و قدرت گرفتن جناح مذهبی آیت الله خمینی، چیز زیادی برای از دست دادن نداشتند. اما آنچه آیت الله خمینی نتوانست از زنان ایرانی بگیرد حق رای و نامزدی در انتخابات بود. و با وجود اینکه یکی از بدنام ترین مخالفان حق رای زنان در دهه 1950 بود.
حقوق زنان امروز - بین سرخوردگی و مبارزه
علیرغم تمام اقدامات تلافی جویانه، در 40 سال گذشته تحولات مثبتی نیز وجود داشته است. به عنوان مثال، نسبت زنان در دانشگاه ها نسبت به 27 درصد قبل از انقلاب 1979 به طور قابل توجهی افزایش یافته است. اکثریت دانشجویان در ایران اکنون زن هستند. اما حتی با وجود تحصیلات خوب، زنان هنوز شرایط سختی دارند: طبق آمار رسمی از اکتبر 2019، نسبت زنان در بازار کار هنوز بسیار پایین است و تنها 18 درصد است.
تصویر زنان از نظر مالی مستقل و رهایی یافته در یک نظام سیاسی که سعی در اجرای بیشتر آداب و رسوم مذهبی در جامعه دارد، نمی گنجد. از مهدکودک گرفته تا دانشگاه از همه رسانه ها و نهادهای دولتی برای این کار استفاده می شود. بودجه نهادهای فرهنگی مسئول «تبلیغ ارزشهای اسلامی» در سال ۱۳۹۸، ۱۳ برابر بودجه وزارت محیطزیست بوده است. موسسات برنامه های فرهنگی مانند سفر به مکان های زیارتی یا فعالیت های اوقات فراغت دانش آموزان و دانشجویان را تامین مالی می کنند. شرط: باید احکام شرعی را رعایت کنید. ترویج حجاب یا شرکت در راهپیمایی های سازماندهی شده توسط دولت. با این وجود، سرمایه گذاری هنگفت در نهادهای فرهنگی دستاورد چندانی نداشته است. نمونه بارز این قانون پوشش اجباری برای زنان در اماکن عمومی است. اگرچه حتی نوعی معاون پلیس وجود دارد که زنان و پوشش آنها را در مکان های عمومی کنترل می کند، بسیاری از آنها روسری و کت خود را به روش خود می پوشند و شجاعانه به مقررات اعتراض می کنند. اینها پوشش سر را اجرا می کنند و مدهای بغل کردن بدن و حتی رنگ های روشن را ممنوع می کنند.
به چالش کشیدن صاحبان قدرت با نافرمانی مدنی
با شیرین عبادی، نسل سوم زنان فعال امروز در ایران نمایندگی دارند یا از تبعید می جنگند. زنان متدین را نیز شامل می شود: آنها نماینده ارزش های اسلامی هستند و برای موقعیت خود در داخل نظام مبارزه می کنند. مثلا نرگس محمدی یکی از این صداهاست. او معاون شیرین عبادی در کانون حقوق بشر ایران در تهران بود. نرگس محمدی از سال ۱۳۹۴ در زندان به سر می برد. از جمله، این فعال حقوق بشر کمپینی علیه مجازات اعدام در ایران ترتیب داد. او در مجموع به 16 سال زندان محکوم شد - او تنها به دلیل فعالیت خود علیه مجازات اعدام به ده سال زندان محکوم شد.
شیرین عبادی از سال 2009 در بریتانیا در تبعید زندگی می کند. او دیگر در ایران امن نبود. او همچنین به درخواست بسیاری از مبارزین هموطن خود را ترک کرد تا صدای او در خارج از کشور باشد. این حقوقدان در مورد ریشه های اجتماعی مهم جنبش زنان می داند: "زنان و جنبش زنان در ایران همیشه مورد حمایت مردان مترقی بوده اند. زیرا زنان همیشه برای حقوق شهروندی و برای مطالبات عمومی جامعه - و به دلیل اینکه آنها ایستاده اند - ایستاده اند. حاضر بودند بهای آن را بپردازند."
نه تنها شیرین عبادی یا نرگس محمدی هزینه زیادی پرداخت کردند. جنبش زنان یکی از ارکان مهم جنبش اعتراضی در تابستان 2009 پس از انتخابات جنجالی ریاست جمهوری بود. اعتراضات توده ای گاهی به طرز وحشیانه ای سرکوب می شد. بسیاری از فعالان زن دستگیر شده اند. بسیاری دیگر - مانند شیرین عبادی - از ترس انتقام از کشور خارج شدند.
همرزمش نرگس محمدی در ایران ماند. او حتی از زندان هم همچنان نقش مهمی در جنبش زنان ایفا می کند. او در 24 دسامبر 2019 در زندان بدنام اوین تهران مورد ضرب و شتم قرار گرفت و به زور به زندان دیگری منتقل شد. برای حل پاورقی[4] این مجازات برای سازماندهی اعتصاب زندانیان در زندان بود. او می خواست به سرکوب وحشیانه تظاهرات مخالفان در نوامبر 2019 اعتراض کند.
نرگس محمدی همچنان به اثربخشی نافرمانی مدنی اعتقاد دارد و به اعتراض خود ادامه می دهد. او در ابتدای فوریه 2020 از همه مردم ایران خواست که انتخابات مجلس را در همان ماه تحریم کنند. با توجه به رفتار وحشیانه با معترضان در نوامبر 2019، او مشروعیت نظام حاکم را زیر سوال برد. 12 زندانی سیاسی از بند زنان زندان اوین که وی قبلاً در آنجا نگهداری می شد نیز از فراخوان او برای «تحریم انتخابات» پیروی کردند.
German Text: Shabnam von Hein für bpb.de, CC BY-NC-ND 4.0