top of page

چالش ایران

ایران، سرافراز و پرشور، از زمان انقلاب 1979 خود، معمایی بوده است. با معرفی اسلام به عنوان شکلی از حکمرانی مدرن، جهان را حیرت زده کرد. با صدور ایدئولوژی غیرتمندانه خود منطقه را متلاطم کرد. این کشور متحدان شبه نظامی از لبنان تا خلیج فارس را حمایت یا حمایت کرد. همچنین با به چالش کشیدن هنجارهای بین المللی، شرق و غرب را خشمگین کرد. برای چندین دهه، تلاقی چالش‌ها - سرکوب سیاسی و فرهنگی، لفاظی‌های تهدیدآمیز، و سرپیچی از برنامه هسته‌ای‌اش - برخورد با جمهوری اسلامی را پیچیده کرد.

اقدامات ایران به دلیل منابع، ایدئولوژی، تسلیحات، متحدان و موقعیت مکانی اش در رویدادهای جهانی در اوایل قرن بیست و یکم نقش اساسی خواهد داشت. ایران اکنون به چند دلیل چالش پیچیده ای را نشان می دهد:

از نظر سیاسی، ایران اولین تجربه در آمیختن اسلام و دموکراسی بود – و این آزمایش هنوز به پایان نرسیده است. در محیطی مملو از رقابت ها و تفسیرهای متفاوت از یک دولت ایده آل اسلامی به بازی خود ادامه می دهد.

از نظر استراتژیک، مرزها و خط ساحلی ایران برای هزاران سال محور تحولات سیاسی، نظامی و تجاری بوده است. امروزه، سه منطقه از ناآرام ترین مناطق جهان و حیاتی ترین خطوط کشتیرانی آن برای نفت را در بر می گیرد. ایران این پتانسیل را دارد که به ثبات یا بی ثبات کردن هر چهار مورد کمک کند.

از نظر نظامی، ایران دارای بزرگترین نیروهای مسلح در خاورمیانه و به استثنای اسرائیل، مصر و به طور فزاینده عربستان سعودی، بزرگترین زرادخانه است، اگرچه بسیاری از تسلیحات آن کیفیت پایین، قدیمی یا منسوخ شده است. این کشور همچنین متحدان شبه نظامی را از لبنان تا افغانستان مسلح کرده است.

از نظر اقتصادی، ایران یکی از بزرگترین و با ارزش ترین دارایی های جهان است که سرشار از نفت و گاز طبیعی است. دارایی های آن به نوبه خود به آن اهرم و آزادی عمل سیاسی در سطح جهانی می دهد.

انقلاب

انقلاب 1979 ایران یکی از سه انقلاب نوآورانه عصر مدرن بود. مانند دو انقلاب دیگر، ایدئولوژی جدیدی را معرفی کرد و طیف سیاسی جهان را بازتعریف کرد.


انقلاب فرانسه در سرنگونی سلطنت بوربون، برابری و آزادی مدنی را به عنوان اساس دموکراسی مدرن معرفی کرد. انقلاب روسیه سلسله رومانوف را به نام برابری طلبی بی طبقه، پایه و اساس کمونیسم، سرنگون کرد. انقلاب ایران با برکناری آخرین سلسله از سلسله‌هایی که قدمت آنها به بیش از 2000 سال پیش می‌رسد، تلاش کرد تا نشان دهد که اسلام یک اصطلاح مؤثر از بیان سیاسی، مخالفت و حکومت است.

برای خاورمیانه، انقلاب همچنین یکی از سه نقطه عطف مهم قرن بیستم بود. فروپاشی امپراتوری پنج قرنی عثمانی پس از جنگ جهانی اول و ایجاد اسرائیل در سال 1948 دو مورد دیگر بودند. از بسیاری جهات، ایران به دلیل تاریخ غنی، اصول مذهبی، دو تلاش قبلی برای اصلاحات و مبارزه برای پایان دادن به نفوذ خارجی، مکانی منطقی برای نوآوری سیاسی گسترده بود.

از نظر تاریخی، ایران تقریباً از هر کشور مسلمان مدرن دیگری تجربه سیاسی مستقل بیشتری دارد. بیشتر آنها تنها در قرن بیستم ایجاد شدند یا از قدرت های استعماری اروپایی استقلال یافتند. اما ایران سابقه حاکمیتی طولانی و البته تا حدودی متفاوت داشت. ایران همچنین مدت‌ها در معرض ایده‌های جهان خارج بود، به‌عنوان چهارراهی بین شرق و غرب و به‌عنوان هدف ارتش‌های مهاجم از یونان باستان تا بریتانیای معاصر. ایرانیان با بیش از پنج هزار سال تمدن، احساس اهمیت تاریخی و نقشی در شکل دادن به جهان دارند.

با این حال، جمهوری اسلامی هنوز باید دوام درازمدت ایدئولوژی غیور خود و نظام سیاسی ترکیبی خود را ثابت کند.

انقلاب در تشیع

جمهوری اسلامی نیز نماینده انقلابی در درون تشیع بود. بیش از هر شاخه ای از اسلام، شیعیان در طول تاریخ نسبت به قدرت سیاسی محتاط بودند. آنها دولت را ناقص، فاسد و منبع آزار و شکنجه می دانستند. عمدا از سیاست فاصله گرفتند.

اما اسلام پرچمی برای متحد کردن مخالفان ایران ارائه کرد. اسلام شیعی از چند جهت نیروی منطقی برای تغییر بود. روحانیون این قدرت را دارند که کلام خدا را برای مؤمنان تفسیر کنند. فتواهایشان حجیت مطلق دارد که به مؤمن بگویند درست یا نادرست، چه کار باید بکند یا نه. (در مقابل، روحانیون اهل سنت مشاور هستند.) روحانیون شیعه نیز دارای سلسله مراتب رهبری هستند. و اسلام شیعی، محور اصلی انشقاق اولیه در قرن هفتم، از مؤمنان می‌خواهد که با بی‌عدالتی مبارزه کنند، حتی اگر مرگ حتمی باشد.

رهبر انقلاب آیت‌الله روح‌الله خمینی با بهره‌گیری از سنت‌های قوی شیعی، به معتبرترین مرجع برای بسیج جناح‌های مختلف ایرانی علیه آخرین شاه تبدیل شد. پس از انقلاب ایران، روحانیت به عنوان بازیگران اصلی سیاسی ظاهر شدند و نقش خود را تغییر دادند و همچنین به عنوان یک اصل اصلی مذهب شیعه "آرام" تغییر دادند.

جمهوری نوین اسلامی اولین تجربه در آمیختن اسلام و دموکراسی بود. قانون اساسی 1979 ایران به شدت از قوانین فرانسه و بلژیک وام گرفته شده است. خواستار تفکیک قوا بین سه قوه شد. این قانون تصریح کرد که رئیس جمهور و قوه مقننه، و همچنین شوراهای استانی و محلی، باید از سوی مردان و زنان، که در اصل 15 سال سن دارند، انتخاب شوند. این محدودیت دو دوره ای را برای ریاست جمهوری اعمال کرد. و به رویه سلطنت در اختصاص کرسی‌های پارلمان به مسیحیان، یهودیان و زرتشتیان ادامه داد - حداقل به طور نمادین به حقوق فردی یا اقلیت‌ها اذعان داشت.

اما قانون اساسی پس از آن ماده ای را اضافه کرد که همه قوانین باید با قوانین اسلامی یا شریعت سازگار باشد. همچنین مجموعه‌ای از مؤسسات اسلامی موازی را تأسیس کرد که منعکس‌کننده هر یک از شاخه‌های حکومت جمهوری بود – و اغلب قدرت بیشتری داشتند. و علاوه بر همه اینها، قانون اساسی یک رهبر را تحمیل کرد که دارای اختیارات مطلق بود. ولی فقیه معادل یک پاپ سیاسی معصوم شد.

حکومت دینی شیعی تهران تنها زمانی است که روحانیون مسلمان در یک کشور حکومت می کنند. ایران نیز به نوبه خود تشیع - به اصطلاح فرقه دوم اسلام را که بین 10 تا 12 درصد از 1.3 میلیارد مسلمان جهان را تشکیل می دهد - در نقشه سیاسی قرار داده است. در سه دهه اول، جمهوری اسلامی شبکه ای از متحدان شیعه را در جهان عرب و جنوب آسیا پرورش داد. دولت‌های سنی از به‌اصطلاح هلال شیعی که توسط ایران لنگر انداخته بود، ترسیدند که از غرب در سراسر عراق، تا سوریه و لبنان، و از طریق اقلیت‌های شیعه در شیخ‌نشین‌های نفت‌خیز به جنوب کشیده شد.


مراحل سیاسی

انقلاب ایران حداقل از پنج مرحله گذشته است:

فاز یک

مرحله اول دهه خمینی از سال 1979 تا زمان رحلت آیت الله در سال 1989 بود. این یک دوره پر فراز و نشیب از افراط های انقلابی بود که شامل کشتن حامیان رژیم گذشته، گروگان گرفتن خارجی ها و پرورش غیرت در سراسر جهان اسلام بود. این آشفتگی با جنگ هشت ساله با عراق تشدید شد که ثابت کرد خونین ترین درگیری مدرن خاورمیانه است. بیش از یک میلیون تلفات (مرگ و جراحت) ایجاد کرد. ایران در طول دهه اول انقلاب به طور گسترده به عنوان یک منحرف بین المللی دیده می شد.

فاز دو

مرحله دوم مصادف با دو دوره ریاست جمهوری اکبر هاشمی رفسنجانی، از سال 1989 تا 1997 بود. احساسات اولیه انقلاب با یک عمل گرایی به سختی به دست آمده جایگزین شد، که تا حدی ناشی از افراط و تفریط بود که علیه روحانیون نتیجه معکوس داشت و مردم را خسته کرد. در دوران رفسنجانی، استکبار جای خود را به رئالیسم محافظه کارانه داد. حکومت خدا به طور فزاینده ای به حکومت سکولار واگذار شد.

فاز سه

مرحله سوم بین سال‌های 1997 و 2005 مصادف با دوران اصلاح‌طلبی رئیس‌جمهور محمد خاتمی بود، وزیر اسبق کابینه سابق که به فضای باز علاقه‌مند بود. دولت روابط خود را با مردم خود و همچنین با جهان خارج بهبود بخشید. ایران به طور موقت دارای مطبوعات آزادتر، بیان آزادتر، بحث های گسترده تر، کاهش محدودیت های اجتماعی و جامعه مدنی در حال رشد بود. اما مجلس نتوانست اصلاحات قانونی را وضع کند. و در پایان دو دوره خاتمی، شکاف سیاسی بین رژیم به رهبری ولی فقیه و دولت به ریاست رئیس جمهور ایجاد شد.

فاز چهار

مرحله چهارم بین سال های 1384 تا 1392 مصادف با ریاست جمهوری محمود احمدی نژاد بود. شهردار کمتر شناخته شده تهران در انتخابات ناراحت کننده ای بر رفسنجانی پیروز شد. ظهور تندروها منعکس کننده سه تغییر گسترده تر بود: سرخوردگی از سیاست باعث شد بسیاری، به ویژه جوانان و زنان ایرانی، رأی گیری را تحریم کنند. خشم عمومی علیه روحانیت، به ویژه رفسنجانی، به دلیل فساد و ناکامی در بهبود زندگی متوسط ​​ایرانیان در یک ربع قرن افزایش یافت. و نسل دوم انقلابیونی که در اثر جنگ ایران و عراق سرسخت شدند، عمدتاً افراد غیر روحانی، شروع به به چالش کشیدن روحانیونی کردند که به سلطنت پایان دادند.

فاز پنج

مرحله پنجم با انتخاب رئیس جمهور حسن روحانی، روحانی و مشاور سابق امنیت ملی در سال 1392 آغاز شد. وی در یک یا شش نامزد انتخاباتی، در تریبون «امید و تدبیر» برای پایان دادن به بحران‌های اقتصادی و حل مسائل بین‌المللی به مبارزات انتخاباتی پرداخت. رویارویی بر سر برنامه هسته ای ایران روحانی نشان دهنده ظهور واقع گرایان و میانه روها در سیاست خارجی و داخلی بود.

سیاست داخلی - و انشعابات

در هر مرحله، سیاست ایران به طور فزاینده ای از هم جدا می شد. در اوایل دهه 1980، ایران یک کشور مجازی تک حزبی بود. حزب جمهوری اسلامی بر تمامی شاخه های حکومتی تسلط داشت. اما درگیری درونی به سرعت آنقدر جدی شد که خمینی علناً به مقامات خود سرزنش کرد: «از گاز گرفتن همدیگر مانند عقرب دست بردارید». تقسیمات به شکاف تبدیل شد. این حزب در سال 1987 منحل شد.

سه دهه پس از انقلاب، ایران بیش از 200 حزب، جناح و گروه سیاسی داشت که بسیاری از آنها هنوز با هم درگیر هستند. یک بدیهیات سیاسی رایج در تهران به شوخی می‌گوید: «جایی که پنج شیعه ایرانی وجود دارد، شش جناح سیاسی وجود دارد».

عمق شکاف میان انقلابیون اصیل پس از انتخابات ریاست جمهوری سال 1388 مشاهده شد. میرحسین موسوی، نخست وزیری که ایران را در طول جنگ ایران و عراق رهبری کرد، رژیم را متهم به کلاهبرداری گسترده در از دست دادن احمدی نژاد کرد. میلیون‌ها نفر در سال 2009 به خیابان‌ها آمدند و از طرف موسوی خواستار بازشماری آرا شدند. ناآرامی ها به طور پراکنده برای ماه ها ادامه داشت. بحران انتخابات منعکس کننده تنوع اندیشه های سیاسی و نارضایتی فزاینده نسبت به این نظام، حتی در میان افراد داخل آن بود. موسوی علناً هشدار داد که جمهوری اسلامی در حال تبدیل شدن به دیکتاتوری است که در راس آن رهبر معظم انقلاب آیت‌الله علی خامنه‌ای رهبری می‌شود که به عنوان رئیس‌جمهور همکار موسوی در اداره دولت در دهه 1980 بوده است.

این قیام همچنین بخشی از یک بحث طولانی مدت در مورد نظام سیاسی ایران بود. پس از برکناری شاه، انقلابیون بین ایدئولوگ ها و واقع گرایان بر سر شکل یک حکومت جدید تقسیم شدند. ایدئولوگ ها استدلال می کردند که اولین حکومت دینی مدرن باید "دولت نجات دهنده" باشد که از آرمان ستمدیدگان دفاع می کند. احیای طهارت و حکومت اسلامی در جهان اسلام متشکل از 57 کشور؛ و ایجاد یک بلوک اسلامی جدید برای مقابله با شرق و غرب. واقع گرایان استدلال می کردند که ایران باید با ایجاد یک دولت اسلامی توانمند و نهادینه کردن انقلاب به دنبال مشروعیت باشد. آنها همچنین خواستار یک نظم سیاسی و اجتماعی جدید مستقل از جهان خارج بودند، اما همچنین می خواستند در مورد نیاز ایران به تعامل اقتصادی و دیپلماتیک با جهان واقع بین باشند.

موضوع اصلی تغییراتی در همین مضمون بود: اولویت دادن به انقلاب یا دولت. به عبارت دیگر: جمهوری اسلامی قبل از هر چیز اسلامی است یا جمهوری. همین موضوع در انتخابات 2009 نیز مطرح شد. احمدی نژاد از دیدگاه اولیه روحانیون انقلابی برای کمک به مستضعفان دفاع می کرد، در حالی که موسوی بر لزوم ایجاد یک کشور کارآمد و عملی تبلیغات می کرد. همین مسائل در آشفتگی پس از انتخابات نیز نقش اساسی داشت. موسوی هشدار داد که ادعای تقلب در آرا، این ایده که اسلام و جمهوری‌خواهی با هم سازگاری دارند را از بین می‌برد.

این قیام بزرگترین تهدید برای رژیم از زمان انقلاب بود. رژیم برای مدت کوتاهی بر روی پرتگاه ظاهر شد. تهران در نهایت کنترل را بازگرداند. اما تاکتیک های آن نشان دهنده ناامنی رژیم بود. برای زنده ماندن باید نظامی می شد. و این سرکوب به تنش های درون رژیم پایان نداد. انشعاب ادامه یافت. در پایان دوره دوم احمدی نژاد، حتی تندروها نیز از او انتقاد کردند.

روابط با دنیای خارج

از نظر تاریخی، بسیاری از پرآشوب ترین دوران ایران ناشی از تهاجم، دخالت یا نفوذ خارجی بوده است. از منشور ایرانی، رویارویی با دنیای خارج در قرن بیست و یکم تنها آخرین دور است. تجربه طولانی باعث ایجاد سوء ظن عمیق و بیگانه هراسی شده است.

ایران باستان برای حرکت اسکندر مقدونی به هند در قرن چهارم قبل از میلاد بسیار مهم بود. فتح آن توسط ارتش های عرب در قرن هفتم باعث شد امپراتوری اسلامی جدید در آن زمان به آسیای مرکزی و شرقی دسترسی داشته باشد. ایران در قرون 11، 16 و 18 توسط ترکها مورد هجوم قرار گرفت. در قرن 13 توسط ارتش مغول چنگیز خان و در قرن 14 توسط تامرلن فتح شد. سلسله صفوی در واقع در قرن شانزدهم - حدود 900 سال پس از تولد تشیع در نفاق بزرگ اسلام - برای ایجاد هویت جداگانه و جلوگیری از تجاوز اهل سنت به امپراتوری عثمانی همسایه به تشیع گروید. پس از آن ایران در قرن هجدهم توسط افغانها به چالش کشیده شد.

در قرن بیستم ایران توسط بریتانیا و شوروی اشغال شد. کریدور پارسی همچنین بادوام‌ترین مسیر تامین کمک‌های Lend Lease ایالات متحده به اتحاد جماهیر شوروی در طول جنگ جهانی دوم بود. حدود 40000 سرباز آمریکایی در ایران مستقر شدند تا مسیر قطار را باز نگه دارند. پس از جنگ، ایران اولین بحران سازمان ملل متحد بود که شوروی از خروج خودداری کرد. در سال 1946، شورای امنیت سازمان ملل قطعنامه ای را تصویب کرد که در آن از مسکو خواسته شد تا نیروهای خود را از شمال ایران خارج کند. اولتیماتوم پرزیدنت هری ترومن به جوزف استالین در مورد ایران باعث ایجاد دوستی جدید بین ایالات متحده و ایران شد که به طور پیوسته تا زمان انقلاب عمیق تر شد. اما جنگ سرد بعدی نیز احتمالاً ریشه در این رویارویی داشت.


مبارزه با نفوذ خارجی همچنین در مبارزات ایران برای توانمندسازی در قرن گذشته نقش اساسی داشته است. انقلاب مشروطه 1905-1911 پس از اعطای امتیازات سیاسی و اقتصادی به بریتانیا و روسیه توسط سلطنت آغاز شد. این واکنش منجر به بی‌ثباتی طولانی‌مدت شد و سلسله قاجار را در سال ۱۹۰۶ مجبور کرد تا درخواست‌های مربوط به قانون اساسی و مجلس را بپذیرند که هر دو اختیارات شاه را محدود می‌کردند. ایران پس از امپراتوری عثمانی تنها دومین قانون اساسی و پارلمان در آسیا را داشت. دور اول اصلاحات سیاسی زمانی به پایان رسید که یک سرهنگ ارتش در سال 1925 قدرت را به دست گرفت، خود را به عنوان پادشاه جدید ایران تاج گذاری کرد، نام پهلوی را برگزید، نام کشور را به ایران تغییر داد و نوسازی سریع را آغاز کرد. او در سال 1941 به دلیل احساسات طرفدار نازی مجبور به کناره گیری شد.

در سال 1953، ایران دومین انفجار دموکراتیک را پشت سر گذاشت. یک دولت منتخب به رهبری نخست وزیر محمد مصدق، شاه دوم و آخرین پهلوی را که به شدت تحت تأثیر قدرت های خارجی نیز بود، به چالش کشید. ائتلاف چهار حزبی مصدق از دموکراسی مشروطه و اختیارات محدود برای سلطنت حمایت می کرد. پس از اینکه شرکت نفت انگلیس و ایران از معامله سود 50-50 خودداری کرد، می خواست نفت ایران را ملی کند. تلاش شاه برای برکناری مصدق نتیجه معکوس داشت. واکنش شدید پادشاه را مجبور به فرار به رم کرد. قدرت های خارجی سلطنت را احیا کردند. سازمان سیا و اطلاعات بریتانیا شورش هایی را ترتیب دادند که مصدق را مجبور به کناره گیری از قدرت کرد و به شاه جوان اجازه داد تا ربع قرن دیگر به تخت طاووس بازگردد.

از بسیاری جهات، انقلاب 1979 بسط دو چالش قبلی بود. در قرن بیست و یکم، مبارزه با نفوذ بیگانه هنوز مشخص کننده بن بست ایران با جهان است. هنگامی که جهان خارج خواستار همکاری است، بسیاری از ایرانیان آن را تلاشی برای همدستی یا وادار کردن آنها به انطباق با روش‌ها، اخلاق و نفوذ غربی می‌دانند.

ارزش استراتژیک

دنیای بیرون همیشه برای ایران به دلیل موقعیتش ارزش قائل بوده است. امروز هیچ ملتی به چند دلیل نمی تواند ایران را صرف نظر از اینکه چه کسی در قدرت است نادیده بگیرد:

حدود 10 درصد از ذخایر نفت جهان را در اختیار دارد. ایران دومین تولیدکننده بزرگ نفت اوپک است. این کشور همچنین دارای دومین ذخایر بزرگ گاز طبیعی در جهان است.

منابع عظیم ایران اهرم عظیمی را در جهان تشنه نفت فراهم می کند. از زمان جنگ جهانی دوم، نفت برای حرکت ارتش های مدرن و توسعه صنعت مدرن ضروری بوده است. دسترسی آزاد به نفت نیز برای قدرت سیاسی و اقتصادی ضروری بوده است.

موقعیت ژئواستراتژیک ایران با ناپایدارترین بلوک های جهان - خاورمیانه در غرب، شبه قاره آسیا در شرق، و قفقاز و آسیای مرکزی در شمال، پل ارتباطی دارد. روابط مسالمت آمیز با ایران برای ثبات بیش از یک دوجین کشور حیاتی است.

موقعیت ایران و سنت های قوم آریایی آن، نژاد هندواروپایی که نام ایران از آنجا گرفته شده است، ایران را از دیرباز به چهارراه فرهنگ و جغرافیا تبدیل کرده است.

جمعیت ایران هم اکنون جزو بیست جمعیت برتر جهان است. در دهه اول پس از انقلاب، زمانی که روحانیون از زنان ایرانی خواستند نسلی اسلامی را پرورش دهند، از 34 میلیون به 62 میلیون نفر رسید.

روابط ایالات متحده

از زمان انقلاب، رویارویی ایران با جهان بیش از همه به ایالات متحده متمرکز شده است. برکناری شاه کشوری را متحول کرد که برای سه دهه یکی از دو ستون - همراه با اسرائیل - سیاست ایالات متحده در خاورمیانه بود. پس از اینکه ایالات متحده شاه بیمار را تحت کنترل گرفت، تهران به واشنگتن به عنوان دشمن نهایی نگاه کرد. انقلابیون به توطئه دیگری از سیا برای بازگرداندن پادشاه به تاج و تخت مشکوک بودند.

دانشجویان ایرانی با سرپیچی از قوانین بین‌المللی، با تسخیر سفارت ایالات متحده در نمایشی که 444 روز به طول انجامید، پاسخ دادند. مصیبت 52 گروگان آمریکایی تا حد زیادی عامل پایان دادن به ریاست جمهوری جیمی کارتر پس از یک دوره بود. در اواسط دهه 1980، معامله دوگانه ایران در جریان مبادله اسلحه در برابر گروگان - که در آن ایران به آزادی سه گروگان آمریکایی در لبنان کمک کرد و تنها سه گروگان دیگر را دستگیر کردند - بزرگترین رسوایی برای دولت ریگان بود. ایران خار ثابتی برای هر شش رئیس‌جمهور آمریکا بوده است که سعی کردند نحوه برخورد با تهران را بیابند.

دو طرف بر سر هم فریاد زدند. در سال 1979، ایران به ایالات متحده لقب «شیطان بزرگ» داد. در سال 2002، دولت بوش ایران را بخشی از "محور شرارت" خواند. هر دو کشور گهگاه تلاش می‌کردند تا از این طریق ارتباط برقرار کنند، اگرچه هرگز در یک زمان یکسان نبودند. همتایان آنها اغلب مشکوک بودند که دیگری نمی تواند یا نمی تواند آن را تحویل دهد. فرصت هایی برای دست کم کشف نزدیکی از دست رفت. مهمترین تلاش ایران درخواست رئیس جمهور خاتمی برای فروریختن «دیوار بی اعتمادی» بود. اما در واشنگتن تا حد زیادی مورد توجه قرار نگرفت تا اینکه برای نجات این تلاش خیلی دیر شده بود.

رؤسای جمهور آمریکا همچنین در سخنرانی های مهم ایران را به خاطر نام بردن از آنها مورد توجه قرار دادند. در سخنرانی افتتاحیه خود در سال 1989، رئیس جمهور جورج اچ. بوش "تعامل جدید" را به جهان پیشنهاد کرد، اما پیشنهاد ویژه ای به ایران داد. «امروزه آمریکایی‌هایی هستند که برخلاف میلشان در سرزمین‌های خارجی بازداشت می‌شوند و آمریکایی‌هایی هستند که از آنها خبری نیست. کمک را می توان در اینجا نشان داد، و برای مدت طولانی در خاطر خواهد ماند. اراده خوب، اراده خوب را به وجود می آورد. حسن نیت می تواند مارپیچی باشد که بی انتها ادامه دارد.»

پس از اعلام جایزه صلح نوبل در سال 2009، پرزیدنت اوباما گفت که این جایزه باید «با همه کسانی که برای عدالت و کرامت تلاش می‌کنند به اشتراک گذاشته شود - برای زن جوانی که به نمایندگی از حق خود در خیابان‌ها راهپیمایی می‌کند تا حتی در صورت شنیده شود. از ضرب و شتم و گلوله.» او نامی از او نبرد، اما ایرانی ها می دانستند که منظور او ندا آقا سلطان، نوازنده مشتاق 26 ساله ای است که در یکی از خیابان های تهران در جریان اعتراضات انتخاباتی سال 2009 به ضرب گلوله کشته شد. ویدئوی تلفن همراه که مرگ خونین او را ثبت کرده بود در سراسر جهان مخابره شد.

در پایان دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد در اواسط سال 2013، تنش ها بین واشنگتن و تهران به دلیل سوء ظن در مورد اهداف بلندمدت هسته ای ایران، حمایت از شبه نظامیان عراقی و افغانی که نیروهای آمریکایی را هدف قرار می دهند، انکار هولوکاست توسط احمدی نژاد و حق اسرائیل به اوج خود رسیده بود. وجود دارد و نقض حقوق بشر است.

پس از انتخاب روحانی در سال 2013، موج شروع به تغییر کرد. رئیس جمهور جدید در جریان بازدید از سازمان ملل تنها چند هفته پس از آغاز به کار، مکالمه تلفنی کوتاهی با پرزیدنت اوباما داشت. ظرف چند ماه، دولت او دیپلماسی را با شش قدرت بزرگ جهان - بریتانیا، چین، فرانسه، آلمان، روسیه و ایالات متحده - برای حل بحران هسته‌ای آغاز کرد. در سال 2015، پس از 20 ماه دیپلماسی سخت، ایران و کشورهای موسوم به 1+5 توافق کردند. در جریان مذاکرات، جان کری، وزیر امور خارجه آمریکا و محمدجواد ظریف، وزیر امور خارجه ایران، بیش از هر مقام ارشد خارجی دیگر وقت خود را با یکدیگر سپری کردند. با این حال، توافق هسته ای نشان دهنده نزدیکی رسمی بین تهران و واشنگتن نبود. هر دو کشور اصرار داشتند که تجدید روابط هنوز فاصله زیادی دارد.


همسایگی ایران

ایران از نظر جغرافیایی به دلیل دو رشته کوه بزرگ البرز و زاگرس و سه پهنه آبی بزرگ دریای خزر، خلیج فارس و اقیانوس هند جداست. از نظر قلمرو،

اندازه ایران تقریباً یک پنجم ایالات متحده است.

رتبه هجدهم را در بین کشورهای جهان از نظر توده جغرافیایی دارد.

در مقایسه، افغانستان همسایه در رتبه 41 قرار دارد.

کشور همسایه عراق در رتبه 58 قرار دارد.

ایران بیش از دو برابر وسعت و دو برابر جمعیت هر دو کشور است.

9 مرز دیگر ایران بیش از تجارت و ترانزیت مهم هستند.

عراق: در غرب، مرز 910 مایلی ایران با عراق، نقطه ورود به هلال حاصلخیز جهان عرب است.

ترکیه: در شمال غربی، ایران 312 مایلی مرز مشترک با ترکیه، یکی از اعضای حیاتی ناتو دارد.

افغانستان: در شرق، ایران 585 مایلی مرز مشترک با افغانستان دارد. این دو کشور یکی از فعال ترین مسیرهای جهان برای قاچاق مواد مخدر را به اشتراک می گذارند.

پاکستان: در جنوب شرقی 570 مایلی مرز با پاکستان قرار دارد. پدر بمب اتمی پاکستان تجهیزات محوری را در اختیار تهران قرار داد.

کشورهای حاشیه خلیج فارس: مرز ایران در امتداد خلیج فارس که روزانه بیش از 40 درصد نفت غرب از آن عبور می کند، طولانی ترین مرز در میان شش کشوری است که این آبراه استراتژیک را در بر می گیرد. ایران به طور موثر تنگه هرمز را کنترل می‌کند، به اصطلاح نقطه ی خفقان برای صادرات نفت خلیج فارس.

ترکمنستان: ایران از شمال با جمهوری شوروی سابق که خودکامه ترین کشور آسیای مرکزی است، 620 مایل مرز دارد.

آذربایجان: در شمال، ایران با آذربایجان 270 مایلی مرز مشترک دارد. حدود یک چهارم جمعیت ایران را قوم آذری تشکیل می دهند.

ارمنستان: در شمال، کوچکترین مرز ایران 22 مایلی مرز با ارمنستان است. ارامنه از جمله اقلیت‌های مسیحی هستند که با کرسی‌های ویژه مسیحیان در مجلس ایران نمایندگی می‌شوند.

منطقه آذربایجان- نخجوان: ایران در شمال 112 مایلی مرز مشترک دارد.

ایران از لحاظ قومیتی نیز یک چهارراه جغرافیایی است که بیشتر همسایگان خود را آینه می کند. فقط 51 درصد ایرانیان پارسی خالص هستند. بقیه آذری ها در شمال غربی و ترکمن ها در شمال شرقی هستند. کردها در امتداد مرز غربی با عراق زندگی می کنند. بلوچ ها (یا "سرگردان") در مرز خشک و سرکش جنوب شرقی با پاکستان قرار دارند. اعراب در سواحل جنوبی زندگی می کنند. لرها که ترکیبی از اعراب و فارس هستند، عمدتاً در کوهستان ها زندگی می کنند، در حالی که قبایل کوچ نشین گله داری در جنوب زندگی می کنند.

نقش ناسیونالیسم

سیاست‌ها و چشم‌انداز جهانی تهران امروز ریشه در گذشته‌ای سرشار از دستاوردها دارد. ایرانیان به طرز بدنامی شوونیست هستند. ایران تعدادی از بزرگترین دانشمندان، پزشکان، ستاره شناسان، ریاضیدانان، فیلسوفان، معماران، هنرمندان و شاعران تاریخ را به وجود آورد. ایرانی‌ها معتقدند که مشارکت‌هایشان تمام نشده است - اگر دنیای بیرون به آنها فرصت بدهد.

زرتشت اولین دین توحیدی را پایه گذاری کرد که ایده های خیر و شر و روز داوری را حتی قبل از یهودیت معرفی کرد. ابن سینا یا ابن سینا فیلسوف و پزشک قرن یازدهم بود که متون پزشکی او تا قرن هفدهم در اروپا تدریس می شد. دهانه ای در ماه به نام او نامگذاری شده است. در قرن یازدهم، عمر خیام یکی از ریاضیدانان و ستاره شناسان برجسته جهان و همچنین شاعری بود که بیش از 1000 بیت رباعی شهرت داشت. مولانا، فیلسوف قرن سیزدهم، محبوب ترین شاعر جهان در قرن بیست و یکم است. حافظ، سعدی و فردوسی از دیگر شاعران بزرگ قرون وسطی بودند که آثارشان تا امروز مورد تحسین قرار گرفته است. لیست ادامه دارد و ادامه دارد.

فرهنگ فکری ایران حتی در دعواهای سیاسی کنونی نیز مشهود بوده است. برخی از مدرن ترین و دموکراتیک ترین اندیشه ها در جهان اسلام امروز در میان فیلسوفان، مصلحان و دگراندیشان ایرانی پدید آمده است. عبدالکریم سروش، فیلسوف ایرانی، پدر روشنفکر جنبش اصلاحات بود. او که یک انقلابی سابق بود، به رژیم روی آورد. در اواسط دهه 1990، او شروع به به چالش کشیدن توجیه الهیات برای یک مقام معظم رهبری کرد و خواستار جدایی مسجد از دولت شد. او همچنین اعلام کرد که آزادی همیشه بر دین ارجحیت دارد، زیرا مسلمانان تنها در صورتی می توانند مؤمن واقعی باشند که با اراده آزاد خود ایمان را پذیرفته باشند.

ایرانیان با توجه به گذشته خود تنها عظمت را در آینده خود می بینند. آنها وضعیت کنونی خود را تنها به عنوان یک لحظه در صفحه تاریخ می بینند. تلاش برای انرژی هسته ای، که به زمان شاه برمی گردد، به عنوان کلیدی برای توسعه مدرن در نظر گرفته می شود. برای بسیاری از مردم عادی ایران، حق غنی‌سازی اورانیوم برای سوخت رآکتورهای هسته‌ای قبل از هر چیز یک مسئله حاکمیتی است. همانطور که آنها مدرن می شوند، آنها می خواهند از هر گونه وابستگی بیشتر به جهان خارج اجتناب کنند. برای درک ناسیونالیسم ایرانی، به یک تگزاسی مغرور و شوونیست فکر کنید – سپس 5000 سال اضافه کنید.

خطوط روند

در قرن بیست و یکم، نسخه منحصربه‌فرد ایران از حکومت خدا باید دوام خود را بر روی زمین ثابت کند - و می‌تواند آنچه را که مردمش می‌خواهند ارائه دهد - یا همان سرنوشتی را که دیگر ایدئولوژی‌های اتوپیایی به خطر می‌اندازد، به خطر می‌اندازد.

هیچ کشور اسلامی احتمالاً تجربه ایران را تکرار نخواهد کرد. هزینه ها بسیار زیاد است، نتایج بسیار بحث برانگیز است. خصلت شیعی انقلاب نیز تکرار آن را در میان جوامع سنی بعید می سازد.

با این حال، اتحاد شیعیان ایران همچنان یک بلوک قدرت بزرگ است که می‌تواند به شدت بر نتیجه انتخابات و درگیری‌ها تأثیر بگذارد - و باعث ایجاد تنش با جوامع سنی شود.

نظام سیاسی پیچیده ایران - و منابع رقیب قدرت - دیپلماسی را پیچیده می کند.

نزدیکی با ایالات متحده همچنان به یک موضوع سیاسی داخلی تبدیل خواهد شد، حتی اگر ایران روابط خود را با جهان خارج بهبود بخشد.


رابین رایت که از سال 1973 به طور منظم به ایران سفر کرده است، یکی از همکاران مشترک مؤسسه صلح ایالات متحده و مرکز بین المللی وودرو ویلسون برای محققان است.




bottom of page